اوکراين کشوري است که از زمان استقلال از اتحاد جماهير شوروي، با چالشها ي زيادي در حوزه مسائل اجتماعي، اقتصادي، سياسي و امنيتي مواجه بوده است. اين چالشها که بخشي به مسائل داخلي و بخشي به رقابتهاي بين المللي مرتبط ميشوند، از اوکراين کشوري بي ثبات و ناامن ساختهاند که در آن قدرت سياسي به سادگي به چالش کشيده ميشود و حکومتها از ثبات و پايداري چندان زيادي برخوردار نيستند. در اين بين دوگانگي هاي هويتي و نژادي داخلي و شکاف هاي موجود ميان روستبارها و اوکراينيتبارها باعث شده که فضاي مساعدي براي بازيگران خارجي در اين کشور فراهم شود. به نحوي که در تمام سالهاي پس از فروپاشي شوروي، روسيه و در يک سو و کشورهاي اروپايي و آمريکا در سوي ديگر به رقابت با يکديگر پرداختهاند. اين رقابت باعث شده که گاهي نخبگان نزديک به روسيه، قدرت را در دست گيرند و گاهي نيز افراد نزديک به غرب، موفق به تصاحب قدرت شوند. نمونه عيني اين شرايط را مي توان هم در جريان انقلاب نارنجي سال 2004 و هم تحولات سال 2014 مشاهده نمود که در هر دو مورد، با تحريک و حمايت مستقيم آمريکا، قدرت از دست روسگراها خارج و به دست غربگراها سپرده شد.
با اين اوصاف تحولات اوکراين و مسائلي از قبل تغيير رژيم و همچنين تبعات بعدي آن نظير جدايي شبه جزيره کريمه و تداوم ناآرامي، بيثباتي و جنگ در مناطق شرقي و جنوبي اين کشور را مي توان نمونه اي جدي از منافع متعارض روسيه و آمريکا در نظام بين الملل تلقي نمود. در واقع بحران اوکراين، نقطه عطفي در تحول روابط روسيه و آمريکا محسوب می شود که بيانگر اوج اختلافات و رقابت هاي ژئوپليتيک دو طرف است. با توجه به آنکه اوکراين در سال 2004 شاهد تحولات عميقي موسوم به انقلاب نارنجي بود که با حمايت مستقيم غرب و به ويژه آمريکا صورت گرفت، لذا رويدادهاي سال 2014 اين کشور که مجددا به برکناري رئيس جمهور روسگرا و جايگزيني آن با رئيس جمهوري غربگرا انجاميد، تاثيرات عميقي بر روابط روسيه و آمريکا داشت. در واقع دخالت مستقيم قدرت هايي همچون امريکا، روسيه و اتحاديه اروپا علاوه بر آنکه به بحران داخلی اوکراين ماهيتي بين المللي بخشيده، موجب افزايش تنش ها ميان مسکو و واشنگتن نيز شد. البته این وضعیت در دوران ریاست جمهوری ترامپ تا حد زیادی فروکش کرد اما با روی کار آمدن بایدن در آمریکا، یکبار دیگر تنش ها پیرامون اوکراین تشدید شدند.