در پی تحولاتی که از ۱۵ مهر در نوار غزه و داخل اراضی اشغالی فلسطین آغاز شد، یک تغییر استراتژیک ساختاری در قالب عملیات غافلگیرانه جریان مقاومت شکل گرفت که حتی در نام گذاری نیز برخلاف سنوات گذشته از حالت ایستایی خود بیرون آمده و حالتی دگرگون کننده دارد. این تغییر رویکرد باعث برهم خوردن معادلات در سطوح داخلی، منطقه ای و حتی بینالمللی شده است. با توجه به اهمیت این تحولات، نشست تخصصی «طوفان الاقصی؛ ابعاد و پیامدهای ابتکار عمل مقاومت در تغییر معادلات» به همت موسسه راهبرد معاصر و موسسه مطالعات جهان معاصر در روز چهارشنبه ۱۹ مهرماه برگزار گردید. این نشست با دعوت دو پژوهشگر در زمینه مسائل فلسطین، دکتر علیرضا عرب و دکتر مهدی شکیبایی و با مدیریت دکتر یاسر ارشادمنش به دنبال تحلیل و تبیین این جنگ و همچنن واکاوی پیامدهای آن بود.
بنا به اظهارات کارشناسان این نشست، عملیات طوفان الاقصی نقطه عطفی در مبارزه گروهها و جریانهای محور مقاومت است. گروه های مقاومت سعی کردند با یک عملیات پیشدستانه، از خلاءهای موجود سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی که در سالیان اخیر در درون این رژیم بهوجود آمده بود، استفاده کنند و ضمن تشدید آنها، رژیم را مجبور به همراهی با خواستههای خود نمایند. این عملیات برخلاف گذشته، حالت تهاجی داشته است؛ در صورتیکه در گذشته مقاومت غالیاً در حالت تدافعی قرار داشت. این حمله، هیمنه و اقتدار پوشالی رژیم را بیشاز پیش نمایان ساخت و افکار و اذهان گروهها و کشورهای حامی مقاومت را نسبت به توانایی این رژیم در اعمال تهدیدات، مشخصتر نمود. با توجه به تغییر ساختار حماس و جریانهای مقاومت و ضعفهای موجود در داخل رژیم، بهنظر میرسد ساختارهای امنیتی و نظامی اسرائیل بعد از پایان جنگ، متزلزلتر شوند. یکی از اثرات این ضعف میتواند بر عادیسازی روابط رژیم با کشورهای عربی که سالها آرزو و هدف اسرائیل و آمریکا بوده، خود را نشان دهد.
از نظر کارشناسان حاضر در نشست، اکنون اسرائیل در یک بنبست راهبردی قرار دارد. زیرا در صورت تدام این جنگ هزینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی زیادی در کوتاه مدت و دراز مدت بههمراه خود خواهد داشت. حماس و گروههای مقاومت در صورت اصرار صهیونیستها به تداوم جنگ، آنها نیز به مقاومت ادامه خواهند داد. رژیم صهیونیستی بهخوبی میداند که در صورت توقف جنگ باید به خواستههای حماس و فلسطینیها جامعه عمل بپوشاند و این همان چیزی است که خود در گذشته با مردم مظلوم آن دیار انجام داده بود.
در خصوص حمایت آمریکا از اسرائیل و اعزام ناو جنگی به آبهای این رژیم، میتوان عنوان داشت که این کار در جهت ارتقاء روحیه نظامی صهیونیستها بود و در قالب عملیات روانی قابل توجیه است. آمریکا خواهان گسترش و پیچیده شدن درگیریها نیست. مدتهاست که ما شاهد این هستیم که آمریکا دیگر به دنبال جنگ فیزیکی و لشکرکشی به خاورمیانه نبوده و اهداف خود را به صورتهای دیگر در دنبال میکند. البته از منظر دیگر میتوان گفت که در صورت نداشتن هدفی مشخص، قابل ملموس و منطقی از جانب صهیونیستها در ادامه این بحران، آمریکا چتر حمایتی خود را به مرور برخواهد شد و اسرائیل را وادار به تغییر در رویکردهای خود خواهد کرد.
در پایان این نشست با توجه به آغاز حمله رژیم صهیونیسم، کارشناسان تاکید کردند که هیچ جنگی در هیچ کجای جهان خوشایند ج. ا. ایران نیست. پس از انقلاب ثابت شده است که ایران هیچ کجا خواهان جنگ نبوده و اگر جنگی هم صورت گرفته و از آن حمایت کرده به نوعی در دفاع از خود بوده است. به عبارت دیگر ایران همواره از ایستادگی مظلوم در برابر ظالم حمایت کرده است.
از سوی دیگر آمریکا و کشورهای حامی اسرائیل، به هیچ عنوان خواهان گسترش جنگ نیستند و بهخوبی میدانند که در صورت گسترش این بحران، دامنه آن بسیاری از کشورها و منافع آنها میگیرد و ممکن است به یک تنش منطقهای و بینالمللی تبدیل شود.
این در حالیست که تمامی کشورهای اسلامی و طرفدار حقوق بشر باید سعی کنند شرایط و امکانات را برای مردم مظلوم و جنگ زده غزه بهمنظور کاهش آسیب و تأمین امنیت آنها از طریق راههای دیپلماتیک و سیاسی و کمکهای بشر دوستانه فراهم کنند.
تهیه و تنظیم گزارش: الهه علیزاده، پژوهشگر مسائل خاورمیانه موسسه مطالعات جهان معاصر