واژهی استراتژی (strategy) از ریشهی یونانی strateeema است که خود از واژهی strategos به معنای ژنرال ارتش مشتق شده است. Strategos به معنای ارتش و ago به معنای هدایت است. بنابراین واژهی مزبور به معنای هدایت ارتش است.
به لحاظ تاریخی نیز Strategos عنوان افسران عالیرتبهی ارتش بیزانس بوده که یک منطقهی نظامی – مترادف با یک سپاه نظامی مدرن- تحت فرمان آنها قرار داشته است. معمولا Strategos حاکم منطقهای نظامی بوده که نیروهایش را در آنجا گرد میآورد یا پایگاه نیروهایش را در آنجا قرار میداد؛ اما در عمل strateeema به مفهوم هر اقدام یا مانوری اطلاق شد که هدف آن فریب یا غافلگیری دشمن باشد و در نتیجه استراتژی نیز یک روش، طرح یا strateeema برای نیل به یک هدف تعریف شد.
انجمن مطالعات عالی نظامی وابسته به پنتاگون یا وزارت دفاع امریکا استراتژی را اینطور تعریف میکند: «استراتژی علم و فن توسعه و کاربرد قدرتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت به هنگام صلح و جنگ و بهمنظور تامین حداکثر پشتیبانی از سیاستهای ملی و افزایش احتمال پیروزی و تقلیل احتمال شکست است.»
استراتژی به وضوح از قلمرو نظامی پا فراتر مینهد. از یک سو، سیاست باید از استراتژی بهعنوان روشی برای انتخاب اهداف و نیل به آنها استفاده کند و از سوی دیگر نتیجهگیریهای ناشی از سیاست، استراتژی را هدایت میکند. البته همانطور که بوفر تاکید میکند، گسترش روزافزون دامنهی استراتژی، که از تحول روابط بینالملل ناشی میشود، به هیچ وجه به معنای گسترش قلمرو نظامی به حیطهای که بهطور سنتی قلمرو سیاست تلقی میشود، نیست بلکه درست به عکس، مفهوم استراتژی بزرگ از خودمختاری استراتژی صرفا نظامی میکاهد آنرا به ادراک استراتژیک جامع، کاملا وابسته میسازد. این ادراک به صورت مستقیم از سیاست فرمان میگیرد و رجال سیاسی آنرا تدوین میکنند.