دکتر فرزاد محمدی؛ پژوهشگر موسسه مطالعات جهان معاصر
در روزهای گذشته سفر رئیسجمهور چین به عربستان و دیدار او با سران و نمایندگان کشورهای حاشیه خلیج فارس بهویژه شرکت در اجلاس سران کشورهای عربی و بحث و گفتگو با پادشاه و ولیعهد عربستان سعودی و ارائه جمعبندی نتایج در قالب یک بیانیه به موضوع داغ در رسانهها و محافل سیاسی داخلی و خارجی تبدیلشد. آنها علاوه بر تمرکز بر گسترش مناسبات اقتصادی با امضای بیش از ۳۰ توافقنامه شراکت استراتژیک جامع بین دو کشور، به موضوعات دیگری در زمینه تحولات فلسطین، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و اوکراین نیز پرداختند. فارغ از مطالب بیانشده در رسانهها و جریانهای سیاسی، سؤال اصلی این است که پشت پرده اهداف عربستان در زمینه سازی برای دعوت از رئیسجمهور چین به ریاض چه بوده و بهدنبال تحقق چه خواستههایی “شی جینپینگ” را دعوت کرده است؟
هر دو دولت حاکم در این کشورها بهعنوان نظامهای اقتدارگرا تاکنون منتقد تصمیمات و تحولات سیاسی داخلی یکدیگر نبوده و دخالت مستقیمی در خصوص مسائل بهوجود آمده نداشتهاند و تا به امروز نیز سعی کردهاند در روابط خود تحت تأثیر مسائلی مانند ارزشها، ایدئولوژیها و یا نوع حاکمیت طرفین قرار نگیرند و در عین حال از ظرفیتها و تواناییهای یکدیگر به بهترین شکل استفاده کنند. با توجه به رفتار و کنشهای سیاسی آمریکا در سالیان اخیر، سران عربستان دچار دلسردی و ناامیدی زیادی از اقدامات استراتژیک آنها برای حمایت از همپیمانان خود در سطح منطقه و جهان شدهاند، لذا سعودیها در راستای اهداف سیاسی و تأمین منافع ملی به دنبال این بودند که شرکای راهبردیشان را متنوع کنند. بنابراین جهت ارتقاء پویایی سیاست خارجی خود و حفظ جایگاه رهبری در میان کشورهای عربی در قالب نقشپذیری در جهان چندقطبی، به دنبال اتخاذ روشهای گوناگون در سطح روابط بینالملل و مقابله با تهدیدات ترکیبی هستند.
در حال حاضر یکی از دغدغههای اصلی عربستان شناخته شدن و رسمیت دادن به “بن سلمان” در قامت پادشاه بعدی این کشور در محیط بینالملل است و در مراحل بعدی نیز سعی دارد که سیاستگذاریهای مناسبی در اتخاذ راهبردهای متنوع و ارسال پیامهای مختلف در زمانهای معین به سایر شرکاء ازجمله واشنگتن را داشته باشد تا از این موضوعات بهعنوان ابزارهایی جهت اهرم فشار در سطح روابط سیاسی خود استفاده کند. برخی از اقدامات کنونی ریاض را نیز میتوان در قالب متقاعد کردن آمریکا و بلوک غرب و باجخواهی از آنها نسبت به برخی از شرایط این کشور در تحولات منطقه ارزیابی نمود. روابطی که اخیراً بر سر موضوعاتی مانند انرژی، تحولات منطقهای، حقوق بشر و… متشنج شده است؛ اما آنچه مشخص است عربستان در این شرایط بیشتر به دنبال دستاوردها و منافع اقتصادی هست تا تغییرات راهبردی در سیاست خارجی. به باور برخی از کارشناسان حضور چین بهواسطه سعودیها بوده چراکه آنها در سالیان گذشته با یک هوشمندی اقدام به متنوع سازی منابع درآمدی خود، بهصورت متعدد کردهاند و هماکنون سهم بسزایی در سبد تجاری برخی کشورها ازجمله چین دارند. این کشور درصدد است که به منابع اقتصادی و امنیتی خود تنوع ببخشد تا در شرایط مختلف، تصمیمات سیاسی سران آن دارای یک پشتوانه محکم اجرایی و اقتصادی باشد. این کشور بهعنوان بزرگترین صادرکننده نفت سعی کرده از ظرفیتهای بزرگترین واردکننده نفت خام یعنی چین در قالب اجرای اصلاحات مدنظر بن سلمان تا سال 2030 استفاده کند. ریاض بهطور جد به دنبال تغییر راهبرد از غرب به شرق نیست و همچنان به اهمیت روابط با واشنگتن واقف است و با توجه به تهدیدات مختلف موجود از سوی رقبای خود ازجمله ایران، علاقهای به دوری از آمریکا ندارد.
طبق یک تئوری که از دولت ترامپ به بعد مطرح شد حضور کشورها در راستای تأمین مسائل امنیتی ارتباط مستقیم با سرمایهگذاری و فعالیتهای اقتصادی آنها در منطقه دارد. قبل از سعودیها نیز قطریها برای گسترش و بهرهبرداری میدان گازی در میدان شمالی خود (که با میدان گازی پارس جنوبی مشترک است) قرارداد فروشی را با چینیها بسته بودند. به همین جهت در طول سالیان اخیر چین بهشدت در کشورهای خلیج فارس از جمله عربستان فعال بوده و بهعنوان بزرگترین شریک تجاری این کشور به دنبال به دست آوردن پروژههای بزرگی ازجمله توسعه نسل پنجم اینترنت، صنعت انرژی، صنایع نظامی و… بوده است. “شی جین پینگ” هدفی فراتر از مسائل نفتی را دنبال میکند، او علاوه بر تأمین امنیت نفت و انرژی خود در قالب تنوعبخشی به بازارهای موجود به دنبال فروش تسلیحات، انتقال فناوری و به دست آوردن پروژههای زیر بنایی نیز میباشد. این کشور درصدد است تا جبهههای مختلف با رویکردهای متفاوتی را در سراسر جهان بهویژه مناطق حساس و راهبردی علیه آمریکا ایجاد کند. آنها به دنبال این هستند که تمرکزشان را بر خاورمیانه بیشتر و نفوذ خود را گسترش دهند و این در حالی است که مقامات واشنگتن برعکس به دنبال تمرکز زدایی از بخشی در خاورمیانه و گسترش بهسوی آسیای مرکزی و جنوب شرق آسیا میباشند.
بهطور مشخص اهداف استراتژیک چین با عربستان در تعیین سطح روابط جدید بسیار متفاوت میباشد و این فرآیند ممکن است در آینده، عربستان را دچار مشکل کند و این کشور را تبدیل به نقطهای برای منازعات این دو ابرقدرت تبدیل نماید. این اقدام اخیر سعودیها قطعاً شرایط را برای تشدید رقابت بین چین و آمریکا افزایش خواهد داد و برخی از رقبای منطقهای را نیز وادار به اتخاذ سیاستهای جدید در مقابل تحولات منطقهای خواهد نمود. عربستان سعودی در دوره بایدن به ویژه در فضای پسابحران اوکراین روابطی تیره را تجربه می کند؛ بازگشت بایدن از عربستان با دستان خالی و اینک میزبانی ریاض از بزرگترین رقیب آمریکا از این وضعیت بحرانی نشان دارد. نکته مهم دیگر این است که روسها و چینیها این کابوس را دارند که روزی ایران بهسوی غرب متمایل شود لذا برخیها این اقدامات را حاوی پیامهایی به ایران میدانند تا مسئولین این کشور در اتخاذ رفتارهای منطقهای و بینالمللی خود احتیاط نماید و بهنوعی باجخواهی از ایران را در دستور کارشان قرار دادهاند. چین به دنبال این است که مسائل نظامی و امنیتی منطقه را با محوریت ایران و سایر مسائل اقتصادی را با کمک اعراب جلو ببرد که این بهنوعی نادیده گرفتن منافع اقتصادی کشورمان نیز محسوب میشود.