در روزهای گذشته اخباری مبنی بر دعوت از «محمد بن زاید آل نهیان» برای سفر به تهران در رسانههای داخلی و خارجی منتشرشده است، با توجه به جایگاه امارات و نقشپذیری این کشور در بسیاری از تحولات سالیان اخیر، این سفر میتواند برای ج.ا.ایران مهم ارزیابی گردد. او بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین رهبران جهان عرب در بین سران سیاسی، اندیشکدهها و اتاقهای فکر غربی مطرح است چراکه نقش مهمی در برکناری دولت «مرسی» و قدرت رساندن «السیسی» و همچنین کمک به «محمد بن سلمان» در قدرتگیری در عربستان و پشتیبانی لجستیکی، فنی و اطلاعاتی از گروههای تروریستی از جمله داعش داشته است، لذا شناخت دیدگاهها و رویکردهایش میتواند بسیار حائز اهمیت باشد. «بن زاید» کسی است که مخالف اسلام سیاسی و موافق تساهل و تسامح میباشد و در برابر جریانهای مقاومت به شکل تندی وارد عمل شده است، بنابراین حضور او در ج.ا.ایران که بهعنوان اصلیترین کشور حامی محور مقاومت مطرح است میتواند پارادوکسهای زیادی را در اذهان کارشناسان سیاسی منطقه و جهان ایجاد کند.
پس از روی کار آمدن «بن زاید» شاهد تغییر استراتژی امارات از سیاستهای سنتی تدافعی به استراتژی جدید کنشگری نسبت به رویدادهای منطقه و ج.ا.ایران بودیم. قبل از ایشان این کشور همواره تلاش داشت که سطح روابط خود را با ایران در حالت تعادل نگاه دارد ولی اکنون شاهد چنین رویکردی نیستیم، بهنحویکه سیاستهای محافظهکارانه جای خود را به سیاستهای تقابلگرایانه داده است و بیقراری سیاسی بر رفتار سران این کشور حاکم شده است. آنها با اتخاذ استراتژی متوازن در سیاست خارجی خود به دنبال اتحاد با عربستان و آمریکا در راستای مقابله با سیاستهای منطقهای ایران بودهاند، همزمان نیز سعی کردهاند با تنوعبخشی به سبد سیاسی و اقتصادی خود، شرکایشان را افزایش و بازیگران مطرح را وارد حلقه تحولخواهی خود نمایند و علاوه بر اینها مدرنسازی ساختارهای زیربنائی و روبنائی کشورشان را در کنار مدرنیزه کردن مردم دنبال کنند. این کشور سعی کرده از قالب «دنبالروی» به قالب «الگو شدن» تغییر وضعیت دهد و با حضور در ائتلافهای چندگانه و چندوجهی منطقهای و بینالمللی، حضوری فعال و کنشگر نسبت به تحولات و رویدادها داشته باشد.
«بن زاید» را میتوان سیاستمداری عملگرا و آیندهنگر دانست چراکه بهدنبال تبدیلشدن به قدرت برتر منطقهای با دسترسی باز بینالمللی است. او تغییرات زیادی در سطوح مختلف داخلی و خارجی کشورش رقمزده است، با توسعه زیرساختهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی و… اقدام به حرفهای و پیشرفته نمودن مشاغل و افزایش سطح رفاه مردم خود نموده و در کنار آنها در حوزه خارجی نیز بهدنبال گسترش همکاریهای همهجانبه با بسیاری از قدرتها و بازیگران مطرح منطقهای و بینالمللی بوده است. او با تمرکزی کردن قدرت در ابوظبی، تغییر نسل مدیران سنتی در بخشهای مختلف دولتی، تغییر رویکرد در سیاست خارجی و اتخاذ نگاه ویژه به ظرفیتهای منطقه، زمینه تغییر و تحول را ایجاد کرد.
این کشور سعی کرده است در نقشپذیری در قالبهای مختلف مانند تشکیل ائتلاف یا ناتوی عربی، اتحاد با اسرائیل، تقویت و گسترش حضور نظامی کشورهای عضو ناتو مانند آمریکا، ترتیبات امنیتی منطقه را دچار تحول و الزامات امنیتی نوینی را برای منطقه و ج.ا.ایران ترسیم کند. ایران و امارات بهعنوان دو بازیگر و همسایه مطرح در برخی از مسائل مانند؛ رقابتهای منطقهای، اختلافات سرزمینی، مسائل هستهای، دیدگاههای ایدئولوژیکی، رابطه با اسرائیل، تحولات یمن، گروههای مقاومت شیعی و… همچنان دارای اختلافات عمیقی میباشند. این اختلافات در کنار الگو شدن رفتار، باورها و دیدگاههای ج.ا.ایران برای گروههای ناراضی شیعه در امارات و سایر کشورهای عربی، سبب شده است که سیاستها و رویکردهای این کشور نسبت به ایران دگرگون و تهاجمیتر شود و شرایط را برای حضور همه عناصر مداخلهگری که میتوانند باعث تضعیف سیاستها و اقدامات ایران گردد را فراهم کنند. در یک نگاه «بن زاید» به دنبال رفتار رقابتی و درصدد مهار نفوذ ج.ا.ایران است و ممکن است با توجه به شرایط آتی در منطقه، کانونهای اختلافی به حد بحران برسند.
این موضوع بهخوبی نمایانگر آن است که دعوت از «بن زاید» و حضور او در تهران همانند برقراری ارتباط با عربستان، دستاوردهای فوری و مهم سیاسی را در پی نخواهد داشت. کشورهای عربی در سالیان گذشته بهخوبی پی بردهاند که برای حفظ بقاء و تأمین امنیت و منافع ملی خود باید به دنبال تنوعبخشی به بازیگران حوزههای مختلف باشند و ضمن حفظ شرکای سنتی خود بهدنبال ائتلافسازیهای منطقهای و بینالمللی حتی با رقبای دیرینه خود گردند. امارات با هوشمندسازی بازیگران خود درپی تشکیل دوایر متعدد همپوشانی است که نقطه اشتراک هرکدام در پی تأمین منافع ملی این کشور میباشد. این دوایر هرکدام حاوی ماهیت مخصوص به خود مانند سیاسی، اقتصادی، فناوری، نظامی، امنیتی و …است که در نقاطی با دایره دیگر اشتراکاتی دارند و سبب حلقه اتصال آنها به یکدیگر و تضمین و تأمین امنیت امارات نیز همین زمینههای مشترک میباشد.
ج.ا.ایران برای بیاثر کردن برنامههای محور غربی-عربی، باید بهدنبال آرام نمودن زمینبازی سیاسی و اقتصادی منطقه باشد درحالیکه فضا و هوای منطقه را جهت گمراهی بازیگران، غبارآلود نگاه دارد. با توجه به تحولات ژئوپلیتیکی در سطح منطقه و جهان، برخی از کشورهای منطقه دچار سردرگمی در بازیسازی و شناخت حقیقت محیط بینالملل شدهاند که لازم است ایران از فضای گنگ موجود استفاده و ذهنیت سیاسی مدنظر خود را برای آنها ترسیم و لایههای امنیتی جدید را براساس منافع ملی خود بازتعریف نماید. امارات بهدرستی درک کرده که ایران با گسترش عمق استراتژیک خود در بین احزاب و جریانهای محور مقاومت و مردمی منطقه و همچنین پیشتازی در مبارزه با تروریسم و… دست برتر را در بین گروههای عملگرا دارد، همچنین ایران قادر است در یک تغییر جدی با نزدیک شدن به ترکیه و لیبی، کنشگران اخوانی و ضد اماراتی را جذب و حلقه فشارها را گسترش دهد. تحولات منطقه نشان میدهد که اقدامات سیاسی و نظامی امارات در برخورد با گروههای مقاومت و اسلامگرا و حمایت از گروههای تروریستی و جریانهای تند سلفی با شکست مواجهه شده و آنگونه که پیشبینی میشد محقق نگردید. به نظر میرسد این سفر فرصت مناسبی است که طرفین سیاستهای خود را مجدد ارزیابی کرده و با واقعیات موجود آشنا گردند و ظرفیتهای یکدیگر را شناخته و روابط خود را براساس دادههای حقیقی بازتعریف نمایند.