حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تاکنون بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ ایالات متحده آمریکا بهشمار میآید و پیامدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای این کشور و جامعه جهانی به دنبال داشتهاست. رخداد ١١ سپتامبر بر تحولات غرب آسیا نیز تاثیر قابل توجهی گذاشت. لشگر کشی آمریکا به دو کشور افغانستان و عراق مهمترین تاثیر رخداد ١١ سپتامبر بر منطقه غرب آسیا بود که به سال ها جنگ و آشوب در این منطقه دامن زد.
بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱، مسیر روابط آمریکا با خاورمیانه نیز تغییر یافت و بدون آنکه ارتباط خاصی با پدیده یازده سپتامبر پیدا کند، حمله به افغانستان و عراق به عنوان نماد سیاست نظامی تهاجمی آمریکا سازماندهی شد. همچنین ایران نیز از جانب بوش پسر در محور شرارت قرار گرفت و مورد تحریم های بیشتر واقع شد. در حالی که کمیسیون یازده سپتامبر آمریکا در گزارش خود اطلاعات زیادی را از دخالت های روشن برخی از عوامل حکومتی عربستان در پدید آمدن این واقعه افشاء کرد، اما هیچ اقدام مواجهه جویانه با سعودی ها صورت نگرفت. دولت های مختلف امریکا به منظور پیشبرد جنگ و برقراری امنیت میلیاردها دلار در این دو کشور هزینه کردند و هزاران تلفات انسانی بر جا گذاشتند؛ بدون اینکه نتیجه مثبتی از اقدامات خود بگیرند. از سوی دیگر پروژه بزرگ «دموکراسی در خاورمیانه» که روزی شعار اصلی مقامات دولت جورج بوش پسر از جمله کاندولیزا رایس وزیر خارجه وی بود، در سال های بعد به کابوسی تبدیل شده است که مهم ترین بخش آن را عدم ثبات و امنیت در خاورمیانه تشکیل می دهد.
اگر چه در آن زمان، ایالات متحده امریکا دلیل رسمی جنگ را «تاکتیک بیمعنی تاخیر» دولت وقت افغانستان در پاسخ به درخواستهای خود بیان کرد که شامل مسائلی همچون تحویل اسامه بن لادن، برچیدن پایگاههای القاعده و پایان دادن به حمایت از ترورستها در خاک افغانستان بود و در سال های بعد مواردی همچون دستیابی به مواد و معادن معدنی و همچنین مجاورت با کشورهایی همچون ایران، روسیه و چین نیز مطرح شد تا تجاوز نظامی به افغانستان توجیه شود، اما بررسی های دقیق تر نشان می دهد که علت اصلی تهاجم نظامی آمریکا به این کشور نه غرور امپریالیستی آمریکایی ها مبنی بر اینکه می توانند جهان را با اسلحه و پول خود شکل دهند، بلکه هراس و ترس بوده است. در واقع ترس از حمله دیگری از سوی القاعده که در آن زمان در کشور تحت کنترل طالبان به حیات خود ادامه می داد و همچنین ترس از حملات احتمالی گروه های دیگر با استفاده از سلاح های شیمیایی، بیولوژیکی یا حتی هسته ای به همراه ترس از وجود سلول های شبکه های زیرزمینی در ایالات متحده، عامل اصلی در تجاوز نظامی به افغانستان بوده است.
در همان ایام پس از 11 سپتامبر، نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو نشان داد که بیش از 6 نفر از هر 10 آمریکایی نگران حمله جدیدی بوده اند. از هر 10 نفر، 4 نفر انتظار داشتند که تروریست ها از سلاح های شیمیایی یا بیولوژیکی استفاده کنند و بیش از نیمی از آمریکایی ها معتقد بودند عاملان حمله بعدی، در ایالات متحده زندگی می کنند. در این بین زنان بیش از مردان نگران بودند و به همین دلیل به اندازه مردان از افزایش هزینه های دفاعی و عملیات نظامی در خارج کشور حمایت می کردند. در آن مقطع زمانی، افکار عمومی آمریکا تصور می کرد که افزایش حضور نظامی ایالات متحده در خارج از کشور نقش موثری در کاهش تروریسم و جلوگیری از حملات بعدی دارد. در نتیجه، به رغم اعلام دلایلی همچون مبارزه با القاعده و طالبان و دولت ـ ملت سازی در افغانستان، علت واقعی آغاز تهاجم نظامی به این کشور، ترس از وقوع حملات مشابه یا حتی بدتر از 11 سپتامبر به خاک آمریکا بود.