گابریل زوخم
سیاستهای “آمریکا در اولویت” ترامپ، نظم جهانی را به هم میریزد و فریادهای درخواست مالیات بر الیگارشیها و مختل کردن تجارت بینالمللی را برمیانگیزد.
در هفتههای ابتدایی ریاستجمهوری، دونالد ترامپ با صدور فرمانهای اجرایی تلاش کرده است تا نظم بینالمللی را که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم کمک کرده بود ایجاد کند، از هم بپاشد. تحت شعار “آمریکا در اولویت”، دولت او از توافقنامه اقلیم پاریس، سازمان بهداشت جهانی، و شورای حقوق بشر سازمان ملل خارج شده است و اکنون قصد دارد که قدمهای بیشتری بردارد. یک بررسی جامع از همه سازمانهای چندجانبه در حال انجام است تا مشخص شود آیا ایالات متحده باید در آنها بماند یا خارج شود.
ترامپ همچنین مصمم است که نظام تجاری بینالمللی را به هم بزند. کمتر از دو هفته پس از ورود به قدرت، وی تعرفههای سنگینی اعلام کرد: ۲۵ درصد برای واردات از کانادا و مکزیک و ۱۰ درصد برای واردات از چین (علاوه بر تعرفههای موجود). او همچنین تعرفه ۲۵ درصدی برای واردات فولاد و آلومینیوم اعلام کرده و در مورد تعرفههای احتمالی برای خودرو، دارو، و تراشههای کامپیوتری نیز اشاره کرده است. اروپا نیز ممکن است به زودی در معرض این تعرفهها قرار گیرد.
پیامدهای جنگ تجاری که ترامپ قصد دارد آن را شعلهور کند میتواند جدی باشد و نه فقط به دلیل حجم عظیم تجارت در خطر. زنجیرههای تامین امروزه به شدت در سراسر مرزها ادغام شدهاند و حدود ۵۰ درصد از تجارت درونمنطقهای را تشکیل میدهند. در بسیاری از موارد، اجزای مختلف چندین بار از مرز عبور میکنند تا به مونتاژ نهایی برسند، بنابراین پرداخت تعرفه ۲۵ درصدی هر بار که یک ورودی از مرز عبور میکند به سرعت هزینهها را افزایش میدهد.
مکزیک را در نظر بگیرید که حتی از چین نیز به عنوان بزرگترین شریک تجاری ایالات متحده در کالاها پیشی گرفته است. فراتر از مختل کردن تامین آوکادوهای مکزیکی (یک مثال شناخته شده)، تعرفهها پیامدهای جدی بر بخش کشاورزی مکزیک خواهد داشت که ۶۳ درصد از واردات سبزیجات ایالات متحده و ۴۷ درصد از واردات میوه و مغزهای آن را تأمین میکند.
صنعت خودروسازی به عنوان یکی از بخشهای اقتصادی کلیدی مکزیک که بیش از یک میلیون نفر را استخدام کرده و حدود ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل میدهد نیز ضربه بزرگی خواهد خورد. یک گزارش اخیر از S&P Global نشان میدهد که مکزیک اکنون بزرگترین منبع واردات خودروهای سبک ایالات متحده است و از ژاپن، کره جنوبی و اروپا پیشی گرفته است. به عنوان مثال، نیسان ۲۷ درصد از فروش خود در ایالات متحده را از مکزیک تأمین میکند، در حالی که هوندا نزدیک به ۱۳ درصد و فولکسواگن ۴۳ درصد را تأمین میکند.
مکزیک باید چه کند؟ هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۸ تعرفههایی بر کشورهای همسایه خود اعمال کرد، مقامات مکزیک به طور استراتژیک با هدف قرار دادن محصولات ایالات متحده در ایالتهای سیاسی مهم پاسخ دادند و تعرفههایی بر سیب، پنیر، بلوبری، گوشت خوک و سیبزمینی اعمال کردند. اما این رویکرد محدودیتهایی دارد، به ویژه با توجه به اندازه عظیم اقتصاد ایالات متحده در مقایسه با همسایگانش.
با این حال، مکزیک، کانادا و اروپا دارای قدرت چانهزنی هستند. نقطه ضعف آمریکا الیگارشی بینالمللیشده آن است: گروه کوچکی از افراد بسیار ثروتمند که ثروت آنها به دسترسی به بازارهای جهانی بستگی دارد. این آسیبپذیری به دولتهای خارجی، فرصتی برای نفوذ میدهد.
مؤثرترین اقدام مقابلهای ساده است: تعرفه برای الیگارشیها. کشورهای دیگر باید دسترسی به بازار برای شرکتهای چندملیتی و میلیاردرها را به مالیات عادلانه پیوند بزنند. به عنوان مثال، هنگامی که ترامپ تعرفههایی بر کانادا و مکزیک اعمال میکند، این کشورها باید با مالیات بر الیگارشیهای آمریکایی پاسخ دهند. به عبارت دیگر، اگر تسلا میخواهد خودروهای خود را در کانادا و مکزیک بفروشد، ایلان ماسک – سهامدار اصلی تسلا – باید در آن حوزهها مالیات بپردازد.
بیتردید، این استراتژی به صراحت فرامرزی است، زیرا تعهدات مالیاتی را بر بازیگران خارجی در ازای دسترسی به بازارهای محلی اعمال میکند. اما به جای ترس از فرامرزی بودن، کشورها باید آن را به عنوان ابزاری برای اجرای استانداردهای حداقل، کاهش نابرابری، پیشگیری از فرار مالیاتی و ترویج پایداری بپذیرند.
برخلاف تعرفههای سنتی، مالیات الیگارشیها به کسانی که بیشترین سود را از جهانیسازی میبرند، یعنی میلیاردرها و شرکتهایی که آنها کنترل میکنند، هدف قرار میدهد. این رویکرد، تضاد اقتصادی را از یک نبرد بین کشورها – که تنشهای ملیگرایانه و تلافی اقتصادی را شعلهور میکند – به یک نبرد بین مصرفکنندگان و الیگارشیها تبدیل میکند.
علاوه بر این، رویکرد فوق میتواند یک چرخه مثبت را به وجود آورد. کشورهای دارای بازارهای مصرفی بزرگ میتوانند مالیاتهایی را که شرکتهای چندملیتی در جای دیگر فرار کردهاند، جمعآوری کنند و به تدریج جذابیت رقابت مالیاتی را از بین ببرند. برای شرکتها یا افراد بیفایده خواهد بود که به کشورهای با مالیات کم نقل مکان کنند، زیرا پساندازهای آنها با مالیاتهای بالاتر در کشورهای با بازارهای مصرفی بزرگ جبران میشود. در نهایت، رقابت به سمت پایین به زودی با رقابت به سمت بالا جایگزین خواهد شد.
بازگشت ترامپ به کاخ سفید پیامدهای نگرانکنندهای دارد، اما همچنین فرصتی ارائه میدهد. این لحظهای برای بازاندیشی روابط اقتصادی بینالمللی، به صورت آرام اما رادیکال است. بهترین پاسخ، یک چارچوب اقتصادی جهانی جدید است که رقابت مالیاتی را خنثی میکند، نابرابری را مبارزه میکند و سیاره ما را محافظت میکند. در چارچوب چنین چارچوبی، کشورهای واردکننده، عدالت مالیاتی فراتر از مرزهای خود را اعمال میکنند و اطمینان حاصل میکنند که شرکتهای چندملیتی و صاحبان میلیاردر آنها سهم عادلانه خود را پرداخت میکنند.
اگر ترامپ جنگ تجاری میخواهد، مصرفکنندگان در مکزیک، کانادا، اروپا و فراتر از آن باید متحد شوند تا اطمینان حاصل کنند که ماسک و همکاران الیگارشی او هزینه را احساس کنند.