الهه صالحرضایی
پژوهشگر موسسه مطالعات جهان معاصر
از ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، اسرائیل به چندین نقطه در سراسر ایران حملاتی انجام داد. این حملات با نام رمز عملیات «شیر برخاسته» که توسط نیروهای دفاعی اسرائیل و موساد انجام شد، تأسیسات هستهای، پایگاههای نظامی، مناطق مسکونی و منازل مقامات ارشد ایرانی را هدف قرار داد. این عملیات موجب وارد آمدن خسارت به سایتهای کلیدی هستهای و شهادت چندین مقام ارشد نظامی ایران شد. همچنین حملاتی در مناطق مسکونی رخ داد که به گزارش دولت ایران و فعالان منجر به تلفات غیرنظامی شده و بیتردید بزرگترین حمله به ایران از زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در دهه 60 است.
در همین راستا و با تحولات راهبردی و تقابل نظامی گسترده میان جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل، کشورهای غربی و برخی میانجیگران منطقهای تلاش دارند با مهار بحران و مدیریت تنش، تهران را به میز مذاکره بارگردانند. ترامپ صراحتاً اعلام کرده است که ایران «پای میزمذاکره است» و از تمایل واشنگتن به توافقی سیاسی با تهران خبر داده است. در حقیقت تمایل امریکا در بحبوحه این تنشها به مذاکره، پرسش از امکانپذیری یا اجتنابپذیری یک عقبنشینی سیاسی یا همان صلح تحمیلی را در مرکز توجه قرار میدهد.
به همین دلیل بحث ها درباره اینکه آیا تهران در آستانه پذیرش یک توافق تحمیلی قرار دارد یا با ترکیبی از قدرت بازدارندگی، دیپلماسی فعال و حمایت بینالمللی، میتواند به خلق موقعیت جدیدی دست بزند؟
در این خصوص باید اذعان داشت که در قیاس با وضعیت جمهوری اسلامی ایران در دهه ۱۳۶۰، اینک تحولات قابلتوجهی در سطح قدرت سخت و ابزارهای بازدارندگی صورت گرفته است. در آن دوران، ایران با محدودیتهای شدید تسلیحاتی روبهرو بود؛ اما در وضعیت کنونی، مجموعهای از ظرفیتهای نظامی پیشرفته (از جمله توان موشکی دوربرد، پهپادهای انتحاری و قابلیت حمله دقیق به اهداف راهبردی در خاک دشمن) را در اختیار دارد.
به طور مشخص، ایران در پاسخ به حمله به تأسیسات دیپلماتیک خود در دمشق، برای نخستین بار در فروردین ۱۴۰۳، اقدام به حمله مستقیم موشکی و پهپادی به اسرائیل کرد. اقدامی که در ادبیات روابط بینالملل، بهعنوان نمایش بازدارندگی فرامنطقهای شناخته میشود. بیتردید، عملیات وعده صادق، بهرغم هزینههای احتمالی، توانایی آسیبرسانی ایران را حتی در خارج از مرزهای سنتی آشکار ساخت. در واقع، نظریه نئورئالیسم در اینجا مبنای تحلیلی مهمی فراهم میکند. در ساختار آنارشیک بینالملل، بازیگران برای بقا باید قدرت تولید کرده و بازدارندگی ایجاد کنند. ایران با اتکا به این منطق، خود را از حالت دفاعی صرف خارج کرده و به کنشگری با قابلیت تحمیل هزینه به دشمن تبدیل کرده است. بنابراین، برخلاف تصور اولیه، فضای دیپلماتیک پیرامون بحران کنونی نهتنها بسته نیست، بلکه مسیرهای جدیدی نیز در آن گشوده شده است.
یکی دیگر از ویژگیهای وضعیت کنونی ایران، حرکت از دوگانهی سنتی «جنگ یا تسلیم» به سمت یک الگوی ترکیبی است. ادامه درگیریهای محدود(البته مشروط بر کنترل و اجتناب از حملات به اهداف غیرنظامی)، میتواند ابزاری برای افزایش قدرت چانهزنی در میز مذاکره تلقی شود. در این چارچوب، نظریه رئالیسم تدافعی بر این اصل تأکید دارد که قدرت دفاعی و بازدارندگی کنترلشده میتواند موجب تعادل بدون تحریک جنگ گسترده شود.
تحت این شرایط، سناریوی احتمالی پیشرو را میتوان بدین گونه دسته بندی کرد.
|
سناریو |
شرح |
احتمال تحقق |
|
توافق مشروط هوشمندانه |
کاهش تدریجی تحریمها بدون توقف کامل برنامه هستهای، حفظ غرور ملی |
بالا |
|
بنبست منطقهای |
ادامه درگیری غیرمستقیم، تشدید فشارها، فقدان توافق رسمی |
متوسط |
|
توافق تحمیلی |
توقف فعالیت هستهای در ازای توقف درگیری، بدون امتیاز راهبردی |
کم |
بی تردید، تحقق سناریوی توافق مشروط هوشمندانه، منوط به حفظ بازدارندگی هدفمند و دقیق ، تداوم مذاکرات غیرمستقیم و انعطاف در مواضع تاکتیکی و همچنین جلب حمایت چین، روسیه، و بازیگران منطقهای مانند عمان و قطر میباشد. در این زمینه چین و روسیه میتوانند نقش موازنهساز در برابر غرب و مدیریت تنش در سطح کنترلشده داشته باشند. از بعد دیگر،کشورهای عربی خلیج فارس بسته به رفتار ایران بهعنوان میانجی یا تضعیفکننده دیپلماسی منطقهای ظاهر میشوند. از سوی دیگر بیتردید، رفتار اسرائیل محرک تنش یا شکست دیپلماسی هست که در این بین واکنش ایران باید حسابشده، مشروع و محدود باشد.
در مجموع، برآیند تحولات سیاسی و امنیتی اخیر نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی متفاوت نسبت به سال ۱۳۶۷ قرار دارد. برخلاف آن دوره، اکنون ایران ابزارهای بازدارنده، ظرفیت دیپلماتیک، و موقعیت ژئوپلیتیکی متوازنی در اختیار دارد که میتواند از ورود به یک توافق تحمیلی جلوگیری کند. در چارچوب نظریه بازیها، ایران باید بازی خود را در دو سطح داخلی (افکار عمومی، مشروعیت سیاسی) و خارجی (مذاکره با رقبا و میانجیها) تنظیم نماید. حرکت به سمت توافقی که در آن نه تسلیم، بلکه تنظیم موازنه جدید منطقهای هدف باشد، نهتنها مطلوب بلکه امکانپذیر است. چنین توافقی، تثبیت موقعیت یک قدرت مقاوم، اما عقلانی و مذاکرهپذیر در نظم منطقهای نوین خواهد بود.













