دکتر شعیب بهمن
موسسه مطالعات جهان معاصر
جهان در جریان یک تحول الگومحور قرار دارد؛ تحولی که ماهیت قدرت، رقابت و تحلیل سیاسی را در سطوح مختلف بازتعریف میکند. نظریهپردازیهای سیاسی و روابط بینالملل برای دههها بر مدلهای خطی، قطعگرا و مبتنی بر روابط ساده علّی-معلولی استوار بوده است. با این حال، پیچیدگی فزاینده سیستمهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهانی، ناکارآمدی این مدلهای سنتی را آشکار ساخته است. اکنون، مفاهیم پیشرفته برگرفته از فیزیک کوانتومی پنجرهای نوین به سوی درک این پیچیدگیها میگشایند و چارچوبی تحلیلی ارائه میدهند که با واقعیتهای متغیر و درهمتنیده جهان معاصر همخوانی بیشتری دارد.
بر اساس این نگاه، در جهان کوانتومی، نتایج قطعی نیستند، بلکه طیفی از احتمالات وجود دارند. به همین ترتیب، در عرصه سیاست، اقدامات کوچک میتوانند به نتایج بزرگ و غیرمنتظره (اثر پروانهای) منجر شوند و پیشبینی رویدادها با قطعیت کامل ناممکن است. تحریمهای اقتصادی، ظهور جنبشهای اجتماعی ناگهانی یا همهگیریها، همگی نمونههایی از پدیدههای غیرخطی در سیاست هستند.
در این راستا تلاش برای تقلیل پدیدههای سیاسی به روابط ساده علّی (الف منجر به ب میشود) ناکارآمد است. همانطور که در پدیده “درهمتنیدگی کوانتومی”، ذرات بدون توجه به فاصله بر یکدیگر تأثیر میگذارند، در سیستم سیاسی جهانی نیز رویدادها در نقاط مختلف به شکلی عمیق و نامرئی درهم تنیده شدهاند. بحران در یک منطقه میتواند تأثیری زنجیرهای و پیچیده بر امنیت، اقتصاد و محیط زیست در سایر نقاط جهان داشته باشد.
در نتیجه برای درک یک پدیده سیاسی، نمیتوان تنها به یک سطح تحلیل (مثلاً سطح فردی، ملی یا بینالمللی) اکتفا کرد، بلکه تحلیل باید بتواند تعامل پویای بین سطوح مختلف (از تصمیمگیرنده فردی تا ساختارهای بینالمللی) را به صورت یک کل یکپارچه در نظر بگیرد.
این چارچوب تحلیلی، درسهای عمیقی برای نحوه درک و مدیریت امور سیاسی به ارمغان میآورد که اولین گام آن، پذیرش پیچیدگی به عنوان امری ذاتی در سیستمهای سیاسی است. این پذیرش، تحلیلگر را از تلاش برای یافتن راهحلهای ساده برای مسائل پیچیده بازمیدارد. همچنین در فیزیک کوانتومی، ذره میتواند همزمان دارای دو ویژگی متضاد (مانند موج-ذره) باشد. در سیاست نیز، پذیرش “واقعیتهای چندگانه” و وجود دیدگاههای متضاد به عنوان بخشی طبیعی از واقعیت سیاسی، ضروری است. یک کشور میتواند همزمان هم یک رقیب استراتژیک و هم یک شریک تجاری ضروری باشد.
بر این اساس در یک محیط غیرقطعی و در حال تغییر دائمی، توانایی سیستم برای انطباق، تابآوری و بازیابی از شوکها (انعطافپذیری) بسیار حیاتیتر از تلاش برای پیشبینی دقیق آینده است. ساختن نهادهای چابک و سیستمهای یادگیرنده، کلید بقا و موفقیت در این پارادایم است.
با این اوصاف گذار به پارادایم کوانتومی در سیاست، تنها یک تغییر تئوریک نیست، بلکه یک ضرورت استراتژیک است. در واقع سیاست در جهان کوانتومی، دیگر بازی بر سر منابع طبیعی یا موازنه قوای نظامی نیست، بلکه رقابتی بر سر برتری محاسباتی، امنیت الگوریتمی و نوآوری فناورانه است و کشوری که این تحول را درک نکند، محکوم به حاشیهنشینی در نظام بینالملل آینده است.
بنابراین آینده از آن کشورهایی خواهد بود که بتوانند زیرساختهای محاسباتی و الگوریتمی خود را تقویت کنند، امنیت سایبری و کوانتومی را در اولویت قرار دهند و نوآوری فناورانه را در قلب استراتژی ملی خود بگنجانند. در عین حال، آنها باید دستگاههای دیپلماتیک و تحلیلی خود را به ابزارهای کلنگر، غیرخطی و انعطافپذیر مجهز کنند. در این صحنه جدید بینالمللی، کشوری که به مدلهای قدیمی تحلیل و عمل سیاسی اکتفا کند، نه تنها نقش آفرینی نخواهد داشت، بلکه محکوم به حاشیهنشینی و وابستگی در نظام بینالملل آینده است. درک این تحول، تنها راه عبور از چالشهای موجود و شکلدهی به آینده است.















