دکتر شعیب بهمن
در طول چند دهه اخیر، احتمال وقوع درگیری نظامی میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران همواره وجود داشته است. با تشدید تنشهای سیاسی بهویژه پس از روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در ایالات متحده، احتمال بروز یک رویارویی نظامی بین دو کشور افزایش یافته است.
درگیری فرضی میان ایالات متحده و ایران به احتمال زیاد مشابه جنگهای متعارف پیشین، نظیر جنگهای عراق یا افغانستان، نخواهد بود. پیشبینی میشود که چنین جنگی ترکیبی از نبردهای نظامی سنتی، جنگ نیابتی و عملیات سایبری باشد. در این سناریو، ایالات متحده احتمالاً با بهرهگیری از برتری هوایی و دریایی خود، حملات گستردهای را علیه تواناییهای نظامی ایران، تأسیسات هستهای و زیرساختهای حیاتی مرتبط با لجستیک نظامی این کشور آغاز خواهد کرد. هدف اصلی ایالات متحده در این شرایط، فلج کردن سریع نیروهای متعارف ایران و خنثیسازی تواناییهای دفاعی آن خواهد بود.
با این حال، دستیابی ایالات متحده به اهداف خود با چالشها و دشواریهای قابل توجهی همراه خواهد بود. پیامدهای یک جنگ احتمالی میان دو کشور نیز گسترده و چندوجهی خواهد بود. در این راستا، پرسشهای کلیدی مطرح میشوند: ابعاد چنین جنگی چگونه خواهد بود؟ روند احتمالی آن به چه شکل پیش خواهد رفت؟ و چه خساراتی متوجه ایالات متحده خواهد شد؟
ضعفهای ایالات متحده در جنگ نامتقارن
جمهوری اسلامی ایران به جای ورود به یک نبرد متعارف مستقیم، احتمالاً از مجموعهای از روشهای نظامی نامتقارن استفاده خواهد کرد که میتواند منافع ایالات متحده و متحدان آن را هدف قرار دهد. چنین رویکرد چندجانبهای، عملیات نظامی ایالات متحده را پیچیده خواهد کرد، زیرا این کشور مجبور خواهد بود همزمان با حملات در چندین جبهه مقابله کند و همچنین پاسخهای احتمالی نیروهای ایرانی در داخل خاک ایران را مدیریت نماید.
در حالی که استراتژی نظامی ایران با تمرکز بر تاکتیکهای جنگ نامتقارن میتواند برتری نظامی ایالات متحده را تا حد زیادی خنثی کند، بررسی درگیریهای گذشته آمریکا بهویژه جنگهایی که شامل نبردهای نامتقارن بودهاند، موید نکات ارزشمندی است. در واقع درسهای آموختهشده از جنگهای ویتنام، عراق و افغانستان به طور مستقیم با پیچیدگیهای روابط ایالات متحده و ایران و ملاحظات استراتژیک مرتبط هستند. به نحوی که تجارب حاصل از این نبردها میتواند بینشهای ارزشمندی برای تدوین استراتژیهای نظامی آینده علیه ایران ارائه دهد.
یکی از درسهای کلیدی حاصل از درگیریهای گذشته ایالات متحده، اهمیت شناخت و سازگاری با استراتژیهای جنگ نامتقارن است. به عنوان مثال، در جنگ ویتنام، نیروهای آمریکایی با تاکتیکهای چریکی ویتکنگ و ارتش شمال ویتنام مواجه شدند که برتری نظامی ایالات متحده را خنثی کردند. مشابه این تاکتیکها در عراق نیز مشاهده شد، جایی که نیروهای مقاومت عراق از حملات چریکی و دستگاههای انفجاری دستساز علیه نیروهای آمریکایی استفاده کردند. تحلیل این درگیریها نشان میدهد که اعتماد بیش از حد به تواناییهای نظامی ایالات متحده، بارها منجر به شکستهای استراتژیک شده است. به عنوان مثال، در عراق، این فرضیه که اقدام سریع نظامی به تثبیت سریع اوضاع منجر خواهد شد، با بیثباتی طولانیمدت خنثی شد. وضعیت مشابهی نیز در ویتنام مشاهده شد، جایی که علیرغم پیشرفتهای فناورانه، اراده و عزم دشمن دستکم گرفته شد.
اختلال در تنگه هرمز و پیامدهای اقتصادی
در سناریوی وقوع جنگ، احتمالاً عبور کشتیهای نفتی و تجاری از تنگه هرمز به طور کامل مختل خواهد شد. این تنگه، گذرگاهی حیاتی برای حملونقل جهانی نفت محسوب میشود که حدود ۲۰ درصد از نفت جهان از آن عبور میکند. چنین اقدامی پیامدهای فوری و قابل توجهی برای بازارهای جهانی نفت خواهد داشت و منجر به افزایش شدید قیمتها میشود. این وضعیت میتواند هزینههای اقتصادی جنگ را برای ایالات متحده و سایر کشورهای درگیر به طور قابل توجهی افزایش دهد.
هزینههای بالای عملیات نظامی
عملیات نظامی معمولاً هزینههای بالایی را به دلیل تخصیص منابع به همراه دارد. برآوردها نشان میدهند که هزینه اولیه چنین جنگی ممکن است به سرعت به حدود ۲ تریلیون دلار برسد. این رقم شامل مخارج مستقیم نظامی و اختلالات اقتصادی ناشی از آن در بازارهای انرژی است. ادامهدار شدن این درگیری میتواند فشارهای تورمی جهانی را تشدید کرده و استانداردهای زندگی را حتی در اقتصادهای دورتر مانند اروپا و آسیا تحت تأثیر قرار دهد؛ مناطقی که به ثبات قیمت نفت وابسته هستند.
تلفات انسانی
تحلیل خسارات احتمالی ایالات متحده در یک جنگ با ایران، چالشها و ریسکهای قابل توجهی را آشکار میکند. ارزیابیهای تاریخی نشان میدهند که میزان تلفات نیروهای آمریکایی در درگیریهای نامتقارن بسیار بیشتر از درگیریهای کلاسیک بوده است. بنابراین، در صورت وقوع درگیری جدید، منطقی است که فرض شود تلفات ایالات متحده قابل توجه خواهد بود. کارشناسان نظامی برآورد میکنند که خسارات ممکن است مشابه یا حتی فراتر از تلفات ناشی از درگیریهای قبلی در خاورمیانه باشد.
احتمال گسترش دامنه جنگ
وقوع جنگ با ایران خطر تشدید درگیریهای منطقهای گستردهتر را افزایش خواهد داد. این امر ممکن است کشورهای متحد دیگر را نیز وارد میدان کند و شرایط برای یک جنگ گستردهتر فراهم شود. چنین وضعیتی میتواند چشمانداز ژئوپلیتیکی شکننده خاورمیانه را بیش از پیش بیثبات سازد و گروههای افراطگرا را تقویت کند، چراکه بیثباتی اغلب زمینهساز افزایش جذب نیرو برای گروههایی با گرایش ضدآمریکایی است.
تواناییهای موشکی ایران
تسلیحات پیشرفته و مواضع نظامی ایالات متحده ممکن است تحت تأثیر حملات موشکی ایران آسیب جدی ببینند، بهویژه در مناطقی که پایگاههای آمریکایی آسیبپذیر هستند. در چنین شرایطی، پنتاگون احتمالاً ناگزیر به اعزام نیروها و تجهیزات اضافی به منطقه خواهد بود. تخمین زده میشود که حدود ۱۲۰ هزار سرباز برای مقابله با تشدید احتمالی درگیریها مستقر شوند. در صورت ورود ایالات متحده به یک نبرد زمینی با ایران، میزان تلفات این کشور به طور چشمگیری افزایش خواهد یافت، زیرا نیروهای زمینی آمریکا با خطر کمین توسط نیروهای نظامی ایران مواجه خواهند شد. این تاکتیکها میتوانند روحیه نیروها و اثربخشی عملیاتی آمریکاییها را به شدت تحت تأثیر قرار دهند.
مزیتهای جغرافیایی ایران
محیط جغرافیایی ایران مزیت قابل توجهی در جنگ نامتقارن به این کشور میدهد. جغرافیای گسترده، بیاباها، کوهستانها و جزایر ایران فرصتهای زیادی برای اجرای تاکتیکهای چریکی و حملات غافلگیرانه علیه نیروهای ایالات متحده فراهم میکند. این محیط توانایی ایران را برای استفاده از تاکتیکهای حمله و فرار افزایش میدهد و امکان کمین نیروهای محلی را حفظ میکند، که این امر میتواند ایالات متحده را با مشکلات جدی مواجه سازد.
تواناییهای سایبری ایران
در عصری که فناوری و جنگ به طور فزایندهای درهم تنیده شدهاند، ایران سرمایهگذاری قابل توجهی در تواناییهای سایبری خود انجام داده است. این کشور در زمینه جنگ اطلاعات بسیار توانمند است و حملات سایبری میتوانند ارتباطات نیروهای دشمن را مختل کنند، آشفتگی اقتصادی ایجاد نمایند و سیستمهای امنیتی دشمنان را به خطر بیندازند.
در جنگ احتمالی، ایالات متحده با چالشهای ناشی از عملیات سایبری ایران مواجه خواهد شد که زیرساختهای غیرنظامی و شبکههای دولتی این کشور را هدف قرار خواهند داد. رویکرد انعطافپذیر ایران به فناوری، به این کشور امکان میدهد تا بدون درگیری تمامعیار، عملیات نظامی ایالات متحده را مختل کند.
مخالفتهای داخلی در ایالات متحده
ایالات متحده ممکن است با مخالفتهای عمومی داخلی نیز مواجه شود، چراکه افزایش تلفات انسانی میتواند پیامدهای سیاسی قابل توجهی داشته باشد. شهروندان آمریکایی احتمالاً هزینههای چنین مداخلهای را با منافع راهبردی آن مقایسه خواهند کرد. در مقابل، ایران درگیریهای خود را با درک منحصر به فردی از اهمیت صبر استراتژیک همراه کرده است. برخلاف ایالات متحده که اغلب به دنبال پیروزیهای سریع و قاطع است، ایران توانسته است درگیریهای طولانیمدت را مدیریت کند و با خسته کردن دشمنان خود، از این وضعیت بهرهبرداری نماید. این انعطافپذیری به ایران امکان میدهد تا برای تشدید احتمالی درگیریها آماده شود و از نارضایتی سیاسی و عمومی در ایالات متحده در مورد درگیریهای طولانیمدت نظامی بهرهبرداری کند.
برتری ایدئولوژیک ایران
نیروهای ایرانی اغلب با انگیزههای ایدئولوژیک و با هویت ملی قوی عمل میکنند و در برابر آنچه به عنوان تجاوز خارجی درک میشود، مقاومت مینمایند. چنین انگیزهای به نیروهای ایرانی امکان میدهد تا روحیه و اراده بالایی در درگیریهای نامتقارن حفظ کنند.
در مقابل، نیروهای ایالات متحده با چالشهای حمایت عمومی مواجه هستند، بهویژه در درگیریهای طولانیمدت که ممکن است مردم آمریکا مشروعیت مداخله را زیر سوال ببرند. بنابراین، شور و شوق عقیدتی نیروهای ایرانی، همراه با پشتیبانی ملی از سوی مردم، ظرفیت جمهوری اسلامی ایران را برای انجام جنگ نامتقارن موفق افزایش میدهد.
نتیجهگیری
در مجموع، یک جنگ میان ایالات متحده و ایران احتمالاً ترکیبی پیچیده از نبردهای متعارف و غیرمتعارف خواهد بود که منافع نظامی و اقتصادی ایالات متحده را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. ابعاد پیشبینیشده این درگیری احتمالی، چالشهایی اساسی برای راهبردهای نظامی موجود ایجاد خواهد کرد. در حالی که خسارات احتمالی—اعم از انسانی و مالی—میتواند فشارهای داخلی و بینالمللی علیه ادامه طولانیمدت این جنگ را افزایش دهد.